......

وقتی نریمانم خانه نباشد  نوشتن معنا نمیدهد  شاید روزی دوباره بنویسم  ان روز باید بهانه ای برای نوشتن باشد  یا تو خانه باشی.....  پسرم؟  دیگه حست نمیکنم.  و چون حس نمیشی نمیتونم دیگه بنویسم برات.  برمیگردم شاید  روزی ک حس شی  روزی ک حس شی.......  +خوشحالم برای موقعیتش. ک به اون هدفش رسید  وخوشحا .........ادامه مطلب

هر چ تماس میگیرم بر نمیداره 

نمیدونم هنوز همون جاس یا نه. 

ولی خب 

دلم میخاست حداقل بتونم باش حرف بزنم. 

خیلی خوابم اومده 

ولی گروه رو نمیشه تنها گذاش ب علت بی فرهنگی خیلی ها 

همه ی ادمین ها خوابن و من از بی خوابی رنج میبرم 

پوست صورتم بد شد 

از بی خوابی 

خیلی خسته شدم. 

میرم  ک صبح بتونم زودتر بیدار شم و برم جای کار دارم. 

.........

براش دعا کن 

خیلی زیاد. 

+ شنبه اولین شنبه ی ماست که مامان جدا میشه از بابات. 

ولی تو براش دعا کن. 

همه چیز بین ما تمام شد. 

همه چیز  

سپردمش ب خدا 

اونو 

خودمو

.........

تا به حال آنچه میشنیدم ز کشتن و قتل فرزندی به دست مادرش باوری نداشتم  مهر و عاطفه ی مادری را نمیتوان انکار کرد دوست داشتن بی حد و وصف مادر ب فرزند  و وای به حال ان مادری ک فرزندش ثمره ی عشق چندین و چن ساله ی ان باشد.   مگر میشود؟  و مگر ممکن است؟  و این باور هرگز در درونم جایی نداشت.  هر روز تیتر ها .........ادامه مطلب

برای پسری ک نیست 

مینویسم 

برای زندگی ک آن را تمامش کردم... 

امروز برای نجات حال خویش خواهم رفت.... 

عصر میرم مشهد. 

و فردا شب کنار اقا تا خوده صبح میمونم 

میرم و برمیگردم  

اون جوری ک باید باشم 

دور بشم 

و نباشم 

و بزارم راهش رو بگیره و بره.... 

.........

» نمایش این صفحه بدین معناست که نویسنده وبلاگ یک مطلب را بصورت رمزدار درج کرده است و برای مشاهده کامل مطلب نیازمند آن هستید که کلمه عبور مرتبط با این مطلب را دانسته و وارد کنید.

.........

سه روز دیگه تولدمه 

دارم ب این فکر میکنم ک حتما منو دعوتم میکنه برای گرفتن جشن 

+ این اولین سال تولدمه ک دوس ندارم برسه..... چون میترسم.................... 

از اینکه 

احساسم بمیره 

از اینکه ...... 

خدایا  

ب دلم 

ب کودک درونم 

ب تک تک سلول های احساسم رحم کن

.........